^_^ here everything is mixed up ^_^

دیوانه كننده!(باحاله)

 

 

 

پزشك قانونی به تيمارستان دولتی سركشی می كرد. مردی را ميان ديوانگان ديد كه به نظر خيلی باهوش می

آمد. او را پيش خواند و با كمال مهربانی پرسيد كه:

شما را به چه علت به تيمارستان آورده‌اند؟

مرد در جواب گفت:

آقای دكتر! بنده زنی گرفته‌ام كه دختر هجده‌ساله‌ای داشت.

يك روز پدرم از اين دختر خوشش آمد و او را گرفت و از آن روز، زن من مادرزن پدر شوهرش شد. چندی بعد دختر

زن بنده كه زن پدرم بود پسری زائيد. اين پسر، برادر من شد زيرا پسر پدرم بود

اما در همان حال نوه زنم و از اينقرار نوه بنده هم می شد و من پدر بزرگ برادر ناتنی خود شده بودم. چندی بعد

زن بنده هم زاييد و از آن روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد. در صورتی كه پسرم برادر

مادربزرگ خود و ضمنا نوه او بود از طرفی چون مادر فعلی من، يعنی دختر زنم، خواهر پسرم می شود، بنده ظاهرا

خواهرزاده پسرم شده‌ام. ضمنا من پدر و مادر و پدربزرگ خود هستم، پسر پدرم نيز هم برادر و هم نوه من است

آقای دكتر!‌ اگر شما هم به چنين مصيبتی گرفتار می شديد،‌

قطعا كارتان به تيمارستان می كشيد

ماجرای یک خواستگاری جالب !

 

 

 

بعد از اين كه مدت ها دنبال دختري باوقار و باشخصيت گشتيم كه هم خانواده ي اصيل و مؤمني داشته باشد

و هم حاضر به ازدواج با من باشد، بالاخره عمه ام دختري را به ما معرفي كرد.وقتي پرسيدم از كجا مي داند

اين دختر همان كسي است كه من مي خواهم، گفت:راستش توي تاكسي ديدمش.از قيافه اش خوشم

آمد.ديدم هماني است كه تو مي خواهي.وقتي پياده شد، من هم پياده شدم و تعقيبش كردم.دم در خانه اش

به طور اتفاقي بابايش را ديدم كه داشت با يكي از همسايه ها حرف مي زد.به ظاهرش مي خورد كه آدم

خوبي باشد.خلاصه قيافه ي دختره كه حسابي به دل من نشسته بود،گفتم: من هر طور شده اين وصلت را

جور مي كنم.

ما وقتي حرف هاي محكم و مستدل عمه مان را شنيديم.گفتيم: يا نصيب و يا قسمت! چه قدر دنبال دختر

بگرديم؟از پا افتاديم، همين را دنبال مي كنيم.ان شاء الله خوب است.اين طوري شد كه رفتيم به خواستگاري آن

دختر.

کمی زودتر...

 

با اینکه رشته‌اش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ می‌زد. همه دوستانش متوجه این رفتار او

شده‌بودند. اگر یک روز او را نمی‌دید زلزله‌ای در افکارش رخ می‌داد؛ اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود.

می‌خواست حرف بزند. می‌خواست بگوید که چقدر دوستش دارد. تصمیم داشت دیگر برای همیشه خود را از

این آشفتگی نجات دهد. شاخه گلی خرید و مثل همیشه در انتظار نشست. تمام وجودش را استرس فرا‌

گرفته‌بود. مدام جملاتی را که می‌خواست بگوید در ذهنش مرور می‌کرد. چه می‌خواست بگوید؟ آن همه شوق

را در قالب چه کلماتی می‌خواست بیان کند؟

 

در همین حال و فکر بود که ناگهان تمام وجودش لرزید. چه لرزش شیرینی بود. بله خودش بود که داشت

می‌آمد. دیگر هیچ کس و هیچ چیزی را جز او نمی‌دید. آماده شد که تمام راز دلش را بیرون بریزد. یکدفعه چیزی

دید که نمی‌توانست باور کند. یعنی نمی‌خواست باور کند.

کنار او، کنار عشقش، شانه به شانه اش شانه یک مرد بود. نه باور کردنی نبود. چرا؟ چرا زودتر حرف دلش را

نزده بود. در عرض چند ثانیه گل درون دستش خشک شد. دختر و پسر گرم صحبت و خنده از کنارش رد شدند

بی‌آنکه بدانند چه به روزش آورده‌اند. نفهمید کی و چگونه از دانشگاه خارج شده‌است.

وقتی به خودش آمد روی پل هوایی بود و داشت به شاخه گل نگاه می کرد. شاخه گل را انداخت و رفت.

تصمیم گرفت فراموشش کند. تصمیم سختی بود. شاید اگر کمی تنها کمی به شباهت این خواهر و برادر دقت

می‌کرد هرگز چنین تصمیم سختی نمی‌گرفت.

شعر طنز باحال و اموزنده

  • مربوط به موضوع »

 

بعد مرگم نه به خود زحمت بسيار دهيد

نه به من برسر گور و کفن آزار دهيد

نه پي گورکن و قاري و غسال رويد

نه پي سنگ لحد پول به حجار دهيد

به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسي

که بدان عضو بود حاجت بسيار دهيد

اين دو چشمان قوي را به فلان چشم چران

که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهيد

وين زبان را که خداوند زبان بازي بود

به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید

کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است

راست تحويل علي اصغر گچکار دهيد

وين دل سنگ مرا هم که بود سنگ سياه

به فلان سنگتراش ته بازار دهيد

کليه ام را به فلان رند عرق خوار که شد

ازعرق کليه او پاک لت و پار دهيد

ريه ام را به جواني که ز دود و دم بنز

درجواني ريه او شده بيمار دهيد

جگرم را به فلان بی جگر بی غیرت

کمرم را به فلان مردک زن باز دهید

چانه ام را به فلان زن که پي وراجي است

معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهيد

تا مگر بند به چيزي شده باشد دستش

لااقل ت خ م مرا هم به طلبکار دهید

 

می دانستید پای راست شما احمق است ! امتحان کنید

 

 

 


در حالی که پشت میز کارتان نشسته اید پای راستتان را از زمین بالا ببرید و در

جهت عقربه های ساعت

بصورت دایره ای بچرخانید

همزمان با این عمل با

دست راست

خود عدد ۶ را در هوا بنویسید

مشاهده خواهید

کرد که پایتان نیز جهت حرکت خود را تغییر می دهد !!

امتحان کنید

دیدید گفتم. کاری از دستتان بر نمی آید. پای راستتان احمق است!!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






. یک شنبه 25 فروردين 1392 . 11:14
^_^ here everything is mixed up ^_^
ABOUT

این وب مجهز به دوربین مدار بسته میباشد اومدی تو نظر یادت نره ✖ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ دست به سینه بشین می خوام حرف بزنم! باید این چیزا رو بدونی: اینجا چاردیواری اختیاریه ! هر جور رفتار کنی همون جوری هم جواب میگیری ! ●●· هر روز شادتر از دیروزیم ✿✿✿ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ ✖ نظر خصوصی ممنوع ✖ ✖ ورود هر بی جنبه ممنوع!!:D ✖ ✖ ورود افرادی که میخندی بهشونــ پرروو میشـــن ممنوع:D ✖ ✖هر کسی و که دلم بخواد لینک میکنمــــ✖ ✖ج کامت هارو مدیریت وبلاگ میده.✖ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ ●●•مسلط به دو زبان زنـده دنیا : 1) زبون آدمـــــــــــــی زاد✔ 2) زبون نفــــــــــــهمی✔ باتشکر
CATEGORIES
TAGS
..DAILY.. ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
فرار مغزها ...
♂☠ يــــہ پســـر פֿــآص ☠♂
❤قلــــــــــــــــبم
دخترونه:)
دانلود همه چیز که دخترا وپسرا دوس دارن
وبلاگ رسمی علیرضا روزگار
کلبه عشق
유♥웃انتهای عشق유♥웃
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اینجا همه چی درهمه و آدرس anos.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





OTHER