بد ترین کار همین است ...
همین که آرام و بی سرو صدا و قدم به قدم ...
در حریم دلش قدم بگذاری ....
و خلوت " دخترانه اش " را به هم بزنی ...
این خلوت و سکوت خیلی ارزش دارد برایش ...
خودش به اندازه کافی خیال و آرزو دارد ....
نباید بروی و این فکر و خیالهایش را تصاحب کنی ...
او با تو میسازد تمام لحظه لحظه های زندگیش را ...
وقتی دلش را باخت , دیگر هر نفسش را با یاد تو میکشد ...
او از تمام دنیا فقط تو را میخواد ....
پسرک تو این را نمیفهمی ....
و تو باز هم مثل پرنده های مهاجر سودای رفتن داری ...
یک روز در عین ناباوری میگویی خدا نگهدار ...
و او میماند با دنیایش , که با رفتنت حالا دیگر ویرانه ای بیش نیس ...
او میماند با بغض های دائمی اش ...
او میماند و یک جفت چشم گریان و بالشی که " هر شب " از بارش
اشکش تا صبح خیس میشود ...
او میماند و دلی رمیده که دیگر سودای محبت هیچ کس را باور نمیکند ...
او میماند و خاطرات شیرینی که بعد از رفتنت شده اند زخم های دلش ....
میبینی ...
او دختر است ...
طاقت فراموشی , بی مهری و تنهایی را ندارد ...
خودت را مدیون محبت بیدریقش نکن ...
پسرک محبتت را کنج دلت و برای صاحب اصیلش نگه دار ...
این که رو به روی توست بازیچه نیست ...
فرشته ی کوچکیست که در قالب انسانی در آمده ....
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
اینجا همه چی
درهمه و
آدرس anos.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.