{هـــزار بــار} هــم کــه بگـویــد :
دوستـــــــت دارد !
بـازهــم خواهــی پـرســـید :
{دوستــم} داری ؟
و {تـه دلـت} همیشــه خواهــد لــرزیـد !
دختــر کــه بـاشــی هــرچقــدرهــم کـه {زیبــــا} بـاشــی
نگــران زیبـــاترهایــی میشــوی کـه {شایــد} عاشــقش شوند !
هــر وقت کــه صدایت میکنــد :
{خوشــ♥ـگلم}
خــدا را شکــر میکنــی کــه در{چشمــان} او زیبایــی !
دســـــــت خـودت نیسـت
{دختـــر} کــه بـاشــی
همـــه {دیوانـــگی} های عالم را بــلدی . .
لزومی نداره من همونی باشم که تو فکر میکنی
می دونی من کیم؟ من متـــولد مـاه تــــیرم!
نه به آسونی عاشق می شم
و نه وقتی عاشقم به راحتی از آن فارغ می شم
پس حتی این فکر هم به ذهنت خطور نکنه
که می توانی به آسونی عشقت را به من ابراز کنی و منو بدست بیاری
و نه وقتی عاشقت شدم می تونی عشق مرا پس بزنی
من .. ؟!
چه دوحرفیه وسوسه انگیزی….
این من! نه مهـربونم..نه عـاشق و نه محتاج نگاهی ..!
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست ..
صبورم و عجول!
سنگین .. سرگردان. . مغرور .. قـانع ..
با یک پیچیدگی ساده و مقداری حوصله ی زیاد!
اما نه افسرده و مغموم ..
می خوام که عشق خاصیت من باشه نه رابطه خاص من باکسی
می تونی وقتی با منی ، دیگران رو دوست داشته باشی
می تونی وقتی با منی ، عاشق دیگران باشی
می توانی عاشق کسی جز من باشی
ولی به من بگو ، آخه اگه تو بگی درد نداره
تو حق داری که عاشق او باشی
ولی حق نداری من رو با او مقایسه کنی
من ..!
این دو حرفیه وسوسه انگیز ..
این من وقتی عاشق توئه
تمام عمر رو وقت داری که تو هم عاشقش شی
دست منو بگیر
پا به پام بیا
و بهم تکیه کن
برات کوه می شم ..
من همیشه خوشحالم، می دانی چرا؟
چون از هیچکس انتظاری ندارم. انتظارها همیشه پایان بدی دارند.
زندگی کوتاه است، زندگیت را دوست بدار، شاد باش، لبخند بزن.
و به یاد داشته باش،
قبل از صحبت کردن، گوش کن.
قبل از نوشتن، فکر کن.
قبل از آزردن، دیگری را هم در نظر بگیر.
قبل از تنفر، دوست داشته باش.
و قبل از مردن زندگی کن.
- ویلیام شکسپیر
√ از آכم هــا مـے گـذرم؛
כلــــم را گُـنـכه تـر مـے ڪنـــم…
نـاراحـت ایـטּ نیـωــﭡــم ڪـﮧ چـرا جـاכه ے رفـاقـﭡـــم
بــا مــرכم همیـشـﮧ یـڪ طـرفــﮧ اωــﭞْ…!!
مـهــــم نیـωــﭞْ اگــر همیشـﮧ یـڪ طـرفـﮧ ام…(!)
همیشـﮧ شــاכ مـے مـانـــم ڪـﮧ چیـزے ڪــم نگـذاشـﭡـﮧ ام؛
و بـﮧ خـــوכم ، رفـاقـﭡـــم و “خُــכاے خــوכم ” بـכهڪــار نیـωـﭡـــم…
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم ...
نام مرا گذاشتند باجنبه ...
بی آنکه بدانند
خندیدم تا کسی صدای شکستن قلبم را نشنود...
واقعا موافقم
فصل امتحانات از زبان یاس!!!
از چی بگم برات؟؟؟
انتطار داری چه چیزی از جیب من درآد؟؟؟
جز یه کاغذ سفید پاره؟؟؟
خب آره رفیق تقلب توشه ولی با خودکار سفید...
تو هم مثل من کم درد نداری...
درد اصلیت اینه ک علاقه ای ب درس نداری...
من کسی نیستم با این امتحانا دردم بگیره...
ولی این نمره هارو کی میخواد گردن بگیره؟؟؟